دنیا پر از رمز و رازهای ساده است و هر کسی از نگاه خودش و به وسع خودش می تواند آنها را کشف کند.

یادداشت‌برداری ها به درد نمی خورند مگر ...

یادداشت‌برداری ها به درد نمی خورند مگر ...


یادداشت هایی که روزانه از مطالعات و تجربیات‌مان برمی داریم و سررسیدها و دفترچه ها و نرم‌افزارهای موبایلی و کامپیوتری را پر می کنیم، هیچ به درد نمی خورند مگر اینکه:

یک-در کوتاه مدت کمک کنند که مساله‌ای را با آن حل کنیم.

       دو- از اطلاعاتی که می‌گیریم، در جلسات و اظهارنظرها استفاده کنیم برای کسب اعتبار و ارتقا برند

تجربه دوست

اختیار معامله

اختیار معامله مفهومی برای برنامه ریزی بهتر و کاهش ابهامات آینده


نکته ای دیروز در متمم مطالعه کردم در مورد اختیار معامله .

(در بورس خصوصاً این اصطلاح به شکل خرید اختیار (Call Option) یا فروش اختیار (Put Option) مطرح است که شما را ارجاع می دهم به همان توضیحات خوب متمم در این مورد.)

 

جدا از بحث بورس برای درک این مفهوم مثال زیر را مطرح می کنند:

شما پولتان را در اختیار بانک قرار می دهید برای مدت مشخصی، و در مقابل بانک تعهد می دهد که بعد از سپری شدن آن زمان، اگر شما خواستید به شما وام بدهد و اگر هم نخواستید که هیچ. در مقابل تعهدی که بانک به شما داده، سودی برای چند ماه سپرده گذاری شما به شما پرداخت نمی کند.

نکته ای که این کار دارد این است که شما ابهام آینده تان را کم کرده اید. یعنی با سپرده گذاری و با پذیرفتن عدم دریافت سود، مطمئن هستید که اگر بعداً پولی نیاز داشتید یک منبع وام از بانک در اختیار دارید.

این می شود لب مطلب اختیار معامله که با هدف کاهش ابهام انجام می شود.

در مورد سایر امور زندگی هم می توان از ابزار اختیار معامله استفاده کرد. اگر شما در شرکتی مشغول به کار هستید که به اندازه کافی از ظرفیت و توانمندی شما استفاده نمی شود و تبعاً عرصه ای برای بروز شما وجود ندارد که از آن طریق شناخته شوید و ارتقا یابید، شما برای مدت نسبتاً کوتاهی مثلاً 2-3 سال این شرایط را تحمل می کنید (در واقع هزینه ای که می کنید، گذر عمر و  از دست دادن زمان است) تا در این شرایط در زمان حاصل از انجام سریع کارهای سبک، برای مطالعه و ساختن خود استفاده کنید.

معامله ای که شما با سازمان تان انجام می‌دهید، این است که شما زمان تان را در اختیار سازمان قرار می‌دهید (مثل همان پولی که در اختیار بانک می گذارید)، و سازمان با فرصتی که در اختیار شما قرار داده برای مطالعه و توسعه خود، ناخودآگاه تعهد به رشد شما داده که اثرش چند سال آینده مشخص خواهد شد. در اینجا شما با هزینه کردن زمان خود برای سازمان، ابهام میزان رشد خود در آینده را کاهش داده اید و در مسیری قرار گرفته اید که به احتمال بسیار زیادی توسعه ی شما را در پی خواهد داشت. فقط نکته این است که سازمان ناخودآگاه این تعهد را داده و این شما هستید که باید آن را تشخیص دهید و از آن برای طراحی بهتر و شفاف‌تر مسیر زندگی‌تان استفاده کنید.

تجربه دوست

چند درصد از درآمدمان را برای رشد و توسعه خود باید هزینه کنیم؟

 10 درصد از درآمدمان را به شکل مستمر برای آموزش خود کنار بگذاریم.

به نظر می رسد که همیشه باید بخشی از درآمدمان را برای یادگیری مهارت های جدید کنار بگذاریم. در فیلمی که لینک آن در انتهای مطلب آمده، آقای دارن هاردی، (نویسنده و ناشر سابق مجله موفقیت آمریکا) اشاره می کند که موفقیت خود را مدیون 10 درصدی از درآمدش است که آن را برای اموزش خودش هزینه کرده. این فرد می گوید که این ایده را هم از برایان تریسی معروف گرفته و تجربه او نتیجه بخش بودن ایده را نشان می دهد.

نکته مهم که تجربه خود من است این است که نباید انتظار داشته باشیم هر دوره ی اموزشی که رفتیم کاملاً برای ما مفید باشد و دنبال این باشیم که سریع برگشت سرمایه گذاری را که کرده ایم، ببینیم. ممکن است کلاسی برویم که 20% مطالب مفید برای ما داشته باشد و تاثیر چندانی در افزایش درآمد ما نداشته باشد ولی از طرفی ممکن است کلاسی برویم که 90% مطالب جدید و به درد بخورند و قطعاً مهارت های کاری ما را افزایش می دهند. اگر رویه فوق را همواره اجرا کنیم، در مجموع و بعد از گذشت زمان خواهیم دید که خیلی بیشتر از 10% هزینه ای که کرده ایم، درآمدمان افزایش پیدا کرده است. باید #سبدی از مهارت ها را در خودمان تقویت کنیم.


لینک فیلم دارن هاردی


تجربه دوست

حل پایدار مساله‌های رزوانه

چکیده:

وقتی با خودم فکر می‌کنم می‌بینم همه توانایی‌های آدم‌های توانمند در یک کلمه خلاصه می‌شود، حل مساله پایدار. آن ها می توانند به راحتی همه مساله‌های روزمره‌شان و همه مسائل کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدت کار و زندگی‌شان را حل کنند. اما همه ما هم تلاش می کنیم که مساله‌هایمان را حل کنیم، پس چرا آنها موفق می شوند و ما کمتر موفق می شویم؟

به نظرم می رسد که جواب سوال فوق در حل مساله به صورت پایدار است یعنی راه حل‌هایشان زودگذر و برای حل مساله به صورت موقت نیست. بلکه هر چه می توانند طوری مساله را حل می کنند که طولانی‌تر دچار آن نشوند و برای اینکه این اتفاق بیفند، کاری که آنها می‌کنند به نظرم این است که عمیق تر نگاه می کنند و به یکی سری زیرساخت‌ها و بنیان‌ها توجه دارند و به عبارتی مساله‌هایشان را حتی مساله‌های روزمره‌شان را اساسی‌تر حل می‌کنند.

نکته دیگر این است که این زیرساخت‌ها بسیار ساده‌اند ولی وقتی به آنها توجه می کنند، چیزی به نام «دست پنهان اصلاح مستمر»  به کمک‌شان می آید و به تدریج این زیرساخت‌های ساده را قوی‌تر و به‌روزتر می‌کند.

کلمات کلیدی:

مساله‌های روزانه، مساله، حل مساله پایدار، زیرساخت، دست پنهان اصلاح مستمر

 

می دانیم که بهترین راه فرار از یک مساله، حل آن است. پس گام اول «اراده و باور» به این است که بهترین راه فرار از مساله، «حل» آن است.

نکته دوم این است که مساله را باید به صورت «پایدار» حل کرد. برای این کار نیاز است که یک سری «زیرساخت‌ها» فراهم شود. هر مساله‌ای زیرساخت‌های مربوط به خود را دارد که باید تامین شوند تا جواب مثبت از آنها بگیریم و احساس رضایت خوبی داشته باشیم.

مثلاً روزهای گذشته که به بیمارستان و ملاقات مادرم می رفتم، یکی از چیزهایی که مرا اذیت می کرد، شلوغ بودن اتاق و روی میزها بود. این شلوغ بودن، مساله من بود و حالا برای اینکه من احساس خوبی پیدا کنم در گام اول با خودم گفتم که بهترین راه برای از بین بردن این احساس بد، حل آن است یعنی دور و بر را مرتب کنم. من که فقط دو ساعت آنجا بودم، می توانستم تحمل کنم تا آن دو ساعت تمام شود ولی خوب تحمل آن دو ساعت و با آن اوضاع خیلی برایم سخت‌تر از بلند شدن و چند دقیقه وقت گذاشتن و مرتب کردن بود.

ضمن این که وقتی مرتب می کنی، غیرمستقیم به همه حاضران در اتاق به نوعی محبت می کنی و آنها هم احساس خوبی پیدا می کنند. به علاوه اینکه یک رفتار خوب را هم داری فرهنگ‌سازی می کنی. خوب قطعاً معامله پر سودی است اگر بجای 2 ساعت تحمل کردن نامرتبی‌ها و در عذاب بودن، 10 دقیقه بلند شوم و آنجا را مرتب کنم و این همه احساس و انرژی مثبت در اتاق جریان بدهم.

همه آنچه در بالا نوشتم، گام اول یعنی اراده حل مساله بود.

اما باید این حل مساله به صورت پایدار اتفاق بیفتد یعنی بعد از حل آن، تا مدت‌های قابل قبولی مساله دوباره ظاهر نشود. برای این کار و این که پایداری داشته باشیم نیاز به «زیرساخت»‌هایی داریم.

هر مساله‌ای زیرساخت‌های مربوط به خود را دارد که در ابتدا هم بسیار ساده هستند و باید هم این گونه باشند، مثلا برای مرتب کردن وسایل، زیر ساختش «تعیین مکان برای هر وسیله است».

نکته ی مهم در رابطه با زیرساختِ حل مساله این است که این زیرساخت بسیار ساده و اولیه است مثل همان تعیین جای مکان برای هر وسیله در حل مساله مرتب کردن اتاق. این زیرساخت اولیه نیاز به فکر پیش ندارد و می تواند در همان حین شروع به کار ان را فراهم کرد. اتفاقا نکته مهم این است که چون در حین کار مکان وسایل تعیین می شود امکان اصلاح بیشتری دارد. خوب حالا که اتاق را مرتب کردیم، اگر این مرتب بودن باقی ماند، خوب یعنی زیرساخت نیاز به اصلاح ندارد، اما اگر این مرتب بودن از بین رفت، کاری که باید کرد، رجوع به همان زیرساخت اولیه است یعنی همان مکان‌هایی که در نوبت قبل تعیین کردیم و حالا خیلی سریع‌تر می توان وسایل نامرتب را سریع در مکان خودش قرار داد و اگر دیدیم که بعضی از مکان ها می تواند بهتر شود مثلاً عوض شوند یا چند مکان ترکیب شوند یا مکانی تفکیک شود، این اصلاحات را انجام دهیم و به این ترتیب به زیرساخت را اصلاح کنیم.

نکته جالب و مهم این است که اگر زیرساخت اولیه تهیه شود، ما چیزی داریم تحت عنوان «دست پنهان اصلاح مستمر» که خودش روی زیرساخت اولیه می آید و به تدریج آن را اصلاح کرده و بهبود می دهد.

پس جمع بندی پرحرفی‌های من در بالا می شود اینکه :

1-      اول اقرار کنیم که بهترین راه فرار از یک مساله، حل آن مساله است.

2-      زیرساخت‌های اولیه و فی البداهه حل مساله را مشخص کنیم.

3-      گام سوم اصلاح زیرساخت که خودبخود و توسط «دست پنهان اصلاح زیرساخت» انجام خواهد شد.

من برای اینکه این روش در من نهادینه شود، جدول زیر را تهیه کرده ام و هر روز در مواجهه با مساله‌های روزمره‌ام تکمیلش می کنم:

تجربه دوست

گرفتار بازی های بعد از انتخابات شدن

دیروز به دوستان در گروه تحلیل سیاسی گفتم که «بابا الان وقت این تحلیل دادن ها نیست! اصول گراها شکست خوردن چون مردم از نظام راضی نیستند، چرا چون شرایط معیشتی و اجتماعی مان بسیار ضعیف است و مردم این را از چشم نظام و کسانی که از آن بیشتر دفاع می کنند، یعنی اصول گراها می بینند. وضعیت الان اصول گراها شده مثل تیم ملی مون. کلاً ضعیفیم ولی بعد از هر بازی میایم، تحلیل می کنیم و هزار تا اما و اگر میاریم که می تونستیم نبازیم. من فکر می کنم تا وقتی وضع اشتغال و معیشت مردم و فرهنگ مردم به همین ترتیب ضعیف است، اقبال مردم به اصول گراها هر روز کمتر و کمتر می شود.

آقاجان شما روند را ببین. وقتی ضعیفی، همین جور افتادن و خیزان جلو می روی. شما که داد آرمان های انقلاب می‍دهی، بیشتر از کدام آرمان ها صحبت می کنی. آیا دقت کرده اید که ایجاد رفاه عمومی هم جزو ارمان های انقلاب اسلامی است و در نص صریح قانون اساسی هم آمده است. طبق اصل سوم قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است، همه امکانات خود را برای پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و بر طرف ساختن هر نوع محدودیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه به کار برد».

من به دوستان گفتم، گفتمان انقلاب اسلامی یعنی قانون اساسی و همین اصل سوم که مفاد گوناگونی دارد ولی یک بند آن همین مورد بالا است. همه دولت ها هم برای تقویت این بند خودبخود تلاش خواهند کرد. باید تلاش کنیم و به دولت کمک کنیم در این بعد موفق تر عمل کند. هرچه وضعیت معیشتی مردم بهتر شود، امید آنها به نظام بیشتر خواهد شد، و در این صورت است که اگر در آینده نامزدی ارزشی تر (منطبق بر بیشتر مفاد قانون اساسی) داشتیم، می توان روی او تبلیغ کرد (البته به شرط آنکه دولت کارآمدی بتواند جمع و جور کند و دستاوردهای قبلی را حفظ نماید)، تا با روی کار آمدن آن دولت، سایر خواست های ارزشی و سایر آرمان های انقلاب اسلامی، مجال ظهور و بروز پیدا نمایند.

 

 

پی نوشت 1

اصل سوم:
دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار
برد:
1- ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.
2- بالا بردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسائل دیگر.
3- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
4- تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی ازطریق تأسیس مراکز تحقیق و
تشویق محققان.
5- طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی.
7-  تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
8- مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی.
10- ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.
11- تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
12- پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت
در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13- تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
14- تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.
15- توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.
16- تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان.



پی نوشت 2

می توانید به صورت روزانه، یک اصل قانون اساسی را در کانال تلگرام زیر مشاهده کنید:
@Zange_Ghanoone_Asasi/

تجربه دوست

معیار انتخاب گزینه بهتر برای ریاست جمهوری

بسمه تعالی


امروز که 31 اردیبهشت 96 است، دو روز از انتخابات ریاست جهوری 12 می گذرد و پیروز آن هم مشخص شده که آقای روحانی است.

در این چند هفته حسابی ذهنم مشغول تعیین معیارهایی بود که بتوانم با کمک آنها، گزینه بهتر را انتخاب کنم. معیارهایی که به آنها رسیدم موارد زیر بود:

1-    تجربه مدیریتی و اجرایی کلان

2-    داشتن تیم مدیریتی قوی

3-    اعتدال گرایی و توانایی استفاده از همه سلیقه ها

4-    ارائه برنامه ی دولت قبل از رای گیری

یکی از معیارهای خاص که دیدم کمتر دوستان به آنها توجه می کنند مورد زیر بود:

5-    در نگاه کلان اعتقاد به دستاوردهای بشری در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، معرفت شناسی و ...

ولی با وجود همه اینها بازهم نتوانستم به گزینه مناسب برسم. شب قبل از انتخابات برای برون رفت از این تردید، معیار دیگری هم اضافه کردم و آن هم 6- نظر معتمدین بود شامل مروی، متدین، ذاکری، توکلی و دهباشی. اما روز بعد که روز رای گیری بود، دیدم این معیار هم معیار کاملی نیست، پس رای ممتنع انداختم.

این دو روز که گذشته است اما فکر می کنم به یک معیار محکم تر و بنیادی تر از بقیه رسیده ام وآن اینکه «کدام جناح به بازشدن فضای تضارب آرا در عمل معتقدتر است». می گویم در عمل چراکه هر دو جناح حرفش را می زنند اما در عمل، کسی عمل می کند که خودش نیاز به ایجاد این فضا دارد تا خارج از چارچوب های بسته ی امروز جامعه ی ما حرف هایش را بزند. در این صورت معیار 5 من هم پوشش داده می شود و فکر می کنم جناح اصلاح طلبان بهتر می توانند، دستاوردهای بشری طرح کنند.

در این صورت جناح مقابل هم که شامل نیروهای مدافع آرمان های انقلاب و خصوصاً حوزه های علمیه می شوند، به خود آمده، فعال تر می شوند و تضارب آرا اتفاق می افتد و سره از ناسره مشخص می شود و سیاست گذاری های دولتی و حاکمیتی اصلاح می گردد.

درحال حاضر، به نظر من، اتکای بیش از حد تیپ فکری اصول گرا به مبانی اندیشه اسلامی وعدم ورود آنها به حوزه های جدیدتر، باعث رکورد فکری در این جناح شده و پیروزی اصلاح طلبان می تواند کمک کند که این جناح از این رخوت بیرون آمده و دوباره در جهت اعتلای اندیشه اسلامی تلاش کند.


در اصل دوم قانون اساسی بر جدی گرفتن دستاوردهای بشری تاکید شده است و این گونه آمده که برای برقراری قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و همبستگی ملی می بایست که از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری استفاده نمود.

 

پی نوشت 1

 اصل 2 قانون اساسی:

جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:
1- خدای یکتا ( لا اله الا الله ) و اختصاص حاکمیت وتشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
2- وحی الهی ونقش بنیادی آن در بیان قوانین.
3- معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا.
4-  عدل خدا در خلقت و تشریع.
5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام.
6- کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا که از راه :
الف - اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین.
ب - استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها.
ج - نفی هر گونه ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی
و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می کند.
 


 پی نوشت 2

می توانید به صورت روزانه، یک اصل قانون اساسی را در کانال تلگرام زیر مشاهده کنید:
@Zange_Ghanoone_Asasi

 

تجربه دوست