(مقدمه نویسندگان)
در سازمان ها دو جریان مقابل هم وجود دارد:
- یکی جریان چشم انداز، استراتژی ها و تخصیص منابع که از سمت بالا به پایین است.
- و دو جریان پیاده سازی، نوآوری و یادگیری که از سمت پایین به بالاست.
(مقدمه نویسندگان)
در سازمان ها دو جریان مقابل هم وجود دارد:
می دانیم که در روش کارت امتیازی متوازن همه برنامه های سازمان جلوی چشم مدیران ارشد و حتی کارکنان قرار می گیرد. اینکه همه اهداف کنار هم باشند این مزیت را دارد که مدیر ارشد و حتی خود کارکنان می توانند راحت تر درک کنند که کدام برنامه ها در اولویت است و تخصیص منابع مالی و انسانی و ... بهتر است چگونه انجام شود. شاید یکی از روش های جاری در سازمان هایی که اولویت بندی ای به این سان نداشته باشند، تخصیص منابع به این شکل باشد که هر سال همان منابع سال گذشته + یک درصد مشخص و یکسان برای همه، مبنای تخصیص منابع قرار گیرد.
روش BSC از طریق ترجمه استراتژی های سازمان به 4 عنصر پایه ای BSC یعنی اهداف، سنجه ها، اهداف کمی و ابتکارات اجرایی سبب می شود که کارکنان یک فهم مشترک نسبت به استراتژی های پیدا کنند. در واقع عبارات زیبایی مثل بهترین در کلاس خود، خدمات برتر و ... به یک سری مفاهیم عملیاتی تبدیل می شوند که همه سازمان آن را می فهمند مثلا خدمات برتر تبدیل می شود به 95% تحویل به هنگام خدمات به مشتریان.
منظر مشتری:
برای انتخاب اهدف و سنجه های منظر مشتری باید به دو سوال حیاتی پاسخ داد:
|