این مطلب در حال تکمیل است
به نظر من وقتی کسی را به عنوان مدیر انتخاب می کنیم یعنی یک سری مسئولیت ها را به او واگذار می کنیم که باری که بر دوش سازمان است (در اینجا منظور از سازمان مدیران بالاتر می باشد) به او منتقل شود و از این جهت کارها سریع تر پیش برود. با یک مثال ساده یعنی اینکه در یک شرکت کوچک کارهای مهندسی سازمان را که توسط تعدادی مهندس انجام می شد را، مدیر عامل به مدیر مهندسی می سپارد تا او مسئول به انجام رساندن آن کارها باشد و کمی از بار روی دوش مدیر عامل کم شود.
حال نکته اصلی که می خواهم بگویم این است که وقتی کسی را به عنوان مدیر انتخاب کردیم، یکی از مهم ترین انتظاراتی که از وی می رود، پاسخ گویی او نسبت به دو طیف است یکی پاسخ گویی نسبت به مدیران بالاتر خود و دیگری پاسخ گویی نسبت به همکاران زیر مجموعه خود.
اسم این را من می گذارم دست پنهان ساختار بهینه در سازمان، که اتوماتیک کمک می کند فرایند تحقق اهداف سازمان با همراهی تمام زیرمجموعه ها به خوبی پیش برود.لازمه بهینه بودن این سیستم این است که شفافیت تا جای ممکن وجود داشته باشد مثلا اگر نفرات زیرمجموعه ارزیابی می شوند، از انتظاراتی که از آنها می رود، معیارهای ارزیابی و نمره ارزیابی خود مطلع باشند...
(مقدمه نویسندگان)
در سازمان ها دو جریان مقابل هم وجود دارد:
می دانیم که در روش کارت امتیازی متوازن همه برنامه های سازمان جلوی چشم مدیران ارشد و حتی کارکنان قرار می گیرد. اینکه همه اهداف کنار هم باشند این مزیت را دارد که مدیر ارشد و حتی خود کارکنان می توانند راحت تر درک کنند که کدام برنامه ها در اولویت است و تخصیص منابع مالی و انسانی و ... بهتر است چگونه انجام شود. شاید یکی از روش های جاری در سازمان هایی که اولویت بندی ای به این سان نداشته باشند، تخصیص منابع به این شکل باشد که هر سال همان منابع سال گذشته + یک درصد مشخص و یکسان برای همه، مبنای تخصیص منابع قرار گیرد.
روش BSC از طریق ترجمه استراتژی های سازمان به 4 عنصر پایه ای BSC یعنی اهداف، سنجه ها، اهداف کمی و ابتکارات اجرایی سبب می شود که کارکنان یک فهم مشترک نسبت به استراتژی های پیدا کنند. در واقع عبارات زیبایی مثل بهترین در کلاس خود، خدمات برتر و ... به یک سری مفاهیم عملیاتی تبدیل می شوند که همه سازمان آن را می فهمند مثلا خدمات برتر تبدیل می شود به 95% تحویل به هنگام خدمات به مشتریان.
منظر مشتری:
برای انتخاب اهدف و سنجه های منظر مشتری باید به دو سوال حیاتی پاسخ داد: