دنیا پر از رمز و رازهای ساده است و هر کسی از نگاه خودش و به وسع خودش می تواند آنها را کشف کند.

کارت امتیازی متوازن به تخصیص منابع چگونه کمک می کند؟

می دانیم که در روش کارت امتیازی متوازن همه برنامه های سازمان جلوی چشم مدیران ارشد و حتی کارکنان قرار می گیرد. اینکه همه اهداف کنار هم باشند این مزیت را دارد که مدیر ارشد و حتی خود کارکنان می توانند راحت تر درک کنند که کدام برنامه ها در اولویت است و تخصیص منابع مالی و انسانی و ... بهتر است چگونه انجام شود. شاید یکی از روش های جاری در سازمان هایی که اولویت بندی ای به این سان نداشته باشند، تخصیص منابع به این شکل باشد که هر سال همان منابع سال گذشته + یک درصد مشخص و یکسان برای همه، مبنای تخصیص منابع قرار گیرد.

تجربه دوست

روش کارت امتیازی متوازن چگونه به انتقال استراتژی در سطح سازمان کمک می کند؟

روش BSC از طریق ترجمه استراتژی های سازمان به 4 عنصر پایه ای BSC یعنی اهداف، سنجه ها، اهداف کمی و ابتکارات اجرایی سبب می شود که کارکنان یک فهم مشترک نسبت به استراتژی های پیدا کنند. در واقع عبارات زیبایی مثل بهترین در کلاس خود، خدمات برتر و ... به یک سری مفاهیم عملیاتی تبدیل می شوند که همه سازمان آن را می فهمند مثلا خدمات برتر تبدیل می شود به 95% تحویل به هنگام خدمات به مشتریان.

تجربه دوست

تبدیل خودکار ابزار کارت امتیازی متوازن از ابزاری برای مدیریت عملکرد به ابزار مدیریت استراتژی

سازمان ها زمانی که برای مدیریت عملکرد از ابزار کارت امتیازی متوازن استفاده کردند، متوجه شدند که این ابزار چقدر می تواند در پیاده سازی استراتژی و رفع موانع چهارگانه آن کمک کند لذا سازمان های پیشرو عملا از این ابزار هم برای مدیریت عملکرد و هم برای مدیریت استراتژی کمک گرفتند.

تجربه دوست

موانع اساسی پیاده سازی استراتژی

  1. عدم انتقال استراتژی: فقط 5% کارکنان استراتژی را می فهمند.
  2. عدم همسویی کارکنان: فقط 25% مدیران، منافع خود را در پیوند با اجرای استراتژی می دانند.
  3. عدم تخصیص صحیح منابع: فقط 40% بنگاه ها بودجگه خود را به استراتپی اتصال می دهند.
  4. عدم تعهد مدیریت: 85% مدیران ارشد کمتر از یک ساعت از وقت خود را در ماه به بحث پیرامون استراتپی اختصاص می دهند.

*درصد های بالا مربوط به تحقیقی در سال 1999 می باشد.

منبع:
تجربه دوست

انتخاب اهداف و سنجه هادر منظرهای روش ارزیابی متوازن

منظر مشتری:

برای انتخاب اهدف و سنجه های منظر مشتری باید به دو سوال حیاتی پاسخ داد:

  1. چه کسانی مشتری هدف ما هستند؟
  2. ارزش های پیشنهادی ما برای آنها چیست؟
پورتر: عدم تمرکز بر بخش خاصی از مشتریان و ارزش های مورد نظر آنها موجب می شود که سازمان نتواند به مزیت رقابتی خود دست یابد.

سازمان ها معمولا از میان مضامین استراتژیک، مضمون مورد نظر خود را در منظر مشتری انتخاب می کنند:
  • مضمون برتری عملیاتی: کاهش بهای تمام شده، ارتقا کاربری محصول، سهولت استفاده از محصول و خدمات 
  • مضمون رهبری محصول: تاکید بر نوآوری مستمر و عرضه بهترین محصول یا خدمت مثل اپل
  • مضمون صمیمیت با مشتری: رضایت مشتری، وفاداری مشتری، سهم بازار، جذب و نگهداشت مشتری
منظر یادگیری و رشد:
  • سنجه های هادی یا سنجه های پیش نگرانه (Lead Indicator): رضایت کارکنان، فضای کاری مناسب، دسترسی به سیستم های اظلاعاتی لازم، برنامه های آموزشی
  • سنجه های تابع یا پس نگرانه (lag Indicator): مهارت کارکنان، مشارکت کارکنان، ارائه پیشنهادهای بهبود
* برای دو منظر دیگر نکته جدیدی در حوزه اهداف و سنجه های گفته نشده است.

منبع:

تجربه دوست

عناصر روش BSC

در هر  منظر کارت امتیازی متوازن، ما  عنصر اساسی داریم:
  1. تعیین اهداف (Objectives)
  2. انتخاب سنجه ها (Measures) برای ارزیابی این اهداف
  3. تعیین اهداف کمی (Targets) سنجه ها برای دوره های ارزیابی
  4. برنامه ریزی و اجرای اقدامات ابتکاری (Initiatives) جهت تسریع در تحقق اهداف   
 
تجربه دوست

باور و روش من در گفتگوها



چند وقتیه برای یادآوری به خودم, در محل کار, باور و روش خودم در مورد نحوه تعامل و #گفتگو با همکاران و دوستان رو روی یه کاغذ نوشتم و جلوی روم گذاشتم.
نتیجه های خیلی خوبی دارم ازش میگیرم و تجربه خوبی بوده برام,بخاطره همین برای تبدیل شدنش به یه خاطره خوب اینجا ثبتش میکنم.

اینکه منظورم از این عبارت ها چیه, توضیحش کمی سخته ولی به صورت خلاصه منظورم اینه که در هر گفتگویی حتی کوتاه نذاریم چیز مبهمی برامون باقی بمونه و جاهایی که فکر میکنیم طرف مقابل منطق قوی ای نداره, رودرواسی رو کنار بذاریم و خیلی محترمانه اونو به چالش بکشیم.
البته این نکته مهم رو اضافه میکنم, که این روش کمی ظرافت هم می خواهد و آن اینکه در عین حال که طرف مقابل را بی رودرواسی به چالش می کشیم اما اما روی نظر خودمان اصراری نباید داشته باشیم که در این صورت نتیجه مطلوب حاصل نمی شود که شرایط بدتر هم میشود.
ما اگر منطق قوی ارائه دهیم, مخاطب ما هر چند در ظاهر با آن مخالفت کند -چون متاسفانه خیلی از ما ها اینجوری هستیم که از موضع مون کوتاه نمیایم- ولی بعدا که در درون خودش دوباره به مساله فکر کرد, احتمالا منطق قوی تر را راحت تر قبول خواهد کرد.

پ ن: #گفتگوی_عمیق رو از کتاب #هنر_رقصیدن_با_استراتژی دکتر #لشکربلوکی وام گرفتم و #سوالات_سخت رو از #میلاد_دخانچی.
20 شهریور
۱ نظر
تجربه دوست

ضعف روش های ارزیابی عملکرد سنتی


  1. عمدتاً بر مبنای سنجه های مالی هستند که گذشته نگر محسوب می شود.
  2. در بیان ارتباط علی و معلولی موفقیت یا شکست با سایر عوامل الکن هستند، لذا در حماتی از برنامه های استراتژیک ناتوان هستند.
  3. در نشان دادن عوامل اصلی ارزش آفرین یعنی دارایی های نامشهود مثل قابلیت های کارکنان، روابط با مشتریان و ... ناکارآمدند.
خلاصه های از کتاب سازمان های استراتژی محور
کاپلان-نورتون
ترجمه: پرویز بختیاری


تجربه دوست

برای آمادگی آزمون‌ها، هیچ وقت مدت طولانی تنها پیش نرو (اشتباهی که ایده آل گرایان مرتکب می شوند)

 برای آمادگی آزمون‌ها، هیچ وقت مدت طولانی تنها پیش نرو (اشتباهی که ایده آل گرایان مرتکب می شوند)

امروز می خواهم در مورد تجربه‌ای که چندبار برایم تکرار شده است با شما صحبت کنم. چندین بار شده که برنامه‌ی امادگی برای ازمونی یا ارائه‌ای بچینم. وقتی آن را عملیاتی کردم و مدتی گذشت، به تدریج احساس خوبی نسبت به تسلط بر آن آزمون یا ارائه پیدا می کردم اما در زمان آزمون یا ارائه متوجه می شدم که نه آن طور که هم گمان می کردم، مسلط نبوده‌ام.

نکته این است که وقتی روشی را برای خودت می چینی و بر اساس آن جلو می روی، کم کم فقط در محدوده همان روش تسلط پیدا می کنی و در آن شرایط؛ اما اگر محدوده و شرایط کمی تغییر کند، با چالش مواجه خواهی شد. مثالش این می شود که شما می خواهی تمرین رانندگی کنی برای آزمون گواهینامه، برنامه مرتب و هر روزانه‌ای می‌چینی که در مسیر مشخصی تمرین کنی. تو در آن مسیر مسلط خواهی شد، اما اگر آزمون در مسیر دیگری با شرایط دیگری باشد(که قطعاً این گونه است)، حتماً تو را با چالش مواجه می کند. بنابراین توصیه و تجربه من است که در این موارد حتماً با تغییر در روش کسب تسلط و مهارت، شرایط متنوع را امتحان کنی. یکی از بهترین کارها این است که بجای اینکه تنها تمرین کنی این کار را با کس دیگری هم انجام بدهی.

راستش چند وقت است که با روش نسبتاً منظمی در حال مطالعه برای آزمون تربیت ارزیاب تعالی هستم. تا دیروز فکر می کردم که شرایط بسیار خوب است و تسلط خوبی بر موضوعات دارم اما وقتی دیروز کمی با یکی از همکاران مطالعه را جلو بردم و سوال و جوابی کردیم و تمرینی حل نمودیم، دیدم نه خیر اوضاع خیلی با آن حالت ایده‌آلی که من تصور می کردم متفاوت است.

نکته دقیقاً همین است که وقتی تنها جلو می روی، فقط داری در دنیای خودساخته و خود پرداخته‌ی خودت تمرین می کنی و به نظرت هم همه چیز گل و بلبل است، اما این چیزی جز یک توهم لذت بخش نیست.
تجربه دوست

تمام کارهای زیر 2 دقیقه در اولین اولویت است به شرط آنکه ...

کارهای زیر 2 دقیقه در اولین اولویت است به اضافه اینکه ...

هر کاری که در کمتر از 2 دقیقه قابل انجام است را همان لحظه انجام دهید مثلاً شستن لیوان چای یا گذاشتن پول‌ها در کیف پول بجای اینکه موقت آنها را جیب‌تان بگذارید ...

شاید به نظر بیاید اگر هر کار کوچکی را بخواهیم همان لحظه انجام دهیم که جمع این کارهای کوچک بیشتر وقت مفیدمان را می گیرد؟؟

خیر نمی گیرد به شرط آنکه قید زیر را همیشه اجرا کنید، تعداد کارهای کوچک‌تان خودبخود کم می شود:

حذف کارها و وقت گذاشتن‌‌هایی که سود و لذت زودگذری دارند مثل دیدن یک صحنه از تلوزیون، چک کردن اینستاگرام و تلگرام و ....

 

(داخل پرانتز این را هم بگویم که به نظر من همه برنامه‌های تفریحی مثل سفر، پارک، سینما، خندوانه  باید در عوض پاداش کاری باشد و زمانی که این طور بود، با خیال راحت تمام زمان را برای این کار صرف خواهیم کرد.)

تجربه دوست